- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر سینه زنی شام غریبان امیر المؤمنین علیه السلام
داغِ دلِ خـسـتـه جـلی شـد شـام غـریـبـان عـلـی شـد آه ازین غـربت بیکـرانـه فرقِ بشکسته، دفـنِ شبانه یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** اولاد مولا زار و مدهوش تابوت بابا بر روی دوش زنـده شد یاد یاس شـهـیده دفـنِ آن مادرِ قـد خـمـیـده یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** مولای عالَم رفته در خاک ناله زنم با قلب صد چاک خورده بر فرقِ باب الحوائج ضربۀ فـتـتـههای خَوارج یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** تـابـنـده شـد نـور هـدایـت از مـهـر رخـشـان ولایت مکـتـبش مکتب رَبّ یکـتا درس او درس زُهد است و تقویٰ یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲) ********************** ما چـون شهـیـدان خـدایی هستـیم همه کـربوبـلایی راه ما راه خیر و سعادت پیروی از وَلی، تا شهادت یـا عـلـی یـا عـلـی یـا عـلـی جـان (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
بر پا گـردیـده محشر ذکر لبـهـا شد حـیـدر از تیغ کـین دو تا شد فـرق سـاقـی کــوثــر حاجت روا شـد حـیـدر یا رب کـاسـۀ خـون شد چـشـم زیـنب واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** بـــاد عــــزا وزیـــده دل را به غـم کـشـیده وای من فـرق مــولا تـا بـه ابـــرو دریــده رنگین شد از خون روی حیدر خاک غـم ریـزد زهـرا بر سر واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** این غم چه جان ستان است غم صاحب زمان است خــونِ دلِ عــلــی از فرق سرش روان است این پیـرمـرد خـسـته زار است فکر رسـیـدن سـوی یـار است واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** چـشـم خـدا شد بسـته دل به مـاتـم نـشـسـته عاقـبت پر زد حـیـدر سوی پهـلـو شکـسـته راحـت شد حـیـدر از این دنـیا شد روان روحش سوی زهـرا واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** بـگـرفـتـه مـاه کـوفـه ای وای از آه کــوفـه از اشک چـشـم مولا راحت شد چـاه کـوفه چـاه و نـخـلـسـتان گـشـته آرام از نـالـههـای مــردی گـمــنـام واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** شد سیه رنگ افلاک میرسد صوتی غمناک امـشـب عـلـی آسـوده میگذارد سر به خاک کـفـن حـیـدر مـثـل زهــراست چون خون روان از سر مولاست واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** مـاتـم سـرا شـد دنـیـا غـم خانه گـشـته دلها مـولا عـلـی در جنان شد هـمـنـشـین زهـرا شبهای کوفه سرد و تار است زیـنـب بـیبـابـا زار زار است واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** از نـالــههــای مــولا راحت شد چاه صحرا یـتـیـم کـوفـه امـشـب نـدارد نـان و خــرمـا دنیا بیحـیـدر محـزون گـشـته زینب از این غم دل خون گشته واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر ******************************************** سـیـنـههـا بـیقــراره شـد فـلـک بیسـتـاره خـدا کـنـد کـه زیـنـب غـم نـبـیــنـد دوبــاره خــدا نـــیــارد گـــردد تــنــهـا نـگـردد حـیـران بـیـن صـحرا واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر،واویلا حیدر حیدر حیدر
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
گرید سما گـوید زمین یاعـلی، یاعـلی نوحه کـند روح الامین یاعـلی، یاعـلی کعبه به تن کرده لباس عزا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** آشـفـتـه از بـاغ جـنـان یاعلی، یاعـلی زهـرا رسیده قـد کمان یاعلی، یاعـلی با اشک دیده میشوید زخمش را یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** راحت شده آن خونجگر یاعلی، یاعلی از غـصۀ دیـوار و در یاعـلی، یاعـلی دیگر نبـیـند قاتلان زهـرا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی ************************************** محاسنش غرق به خون یاعلی، یاعلی محراب و مسجد لاله گون یاعلی، یاعلی دیگر نمیآید صدای مولا یا اهل عالم قتل المرتضی تَهَدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی یا اهل عالم قتل المرتضی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به مدینه
ای مدیـنه دوباره برگـشتم با دل پُـر شـراره برگـشتم بیعلی، بیرقیه، بیعباس با هـمان گاهواره برگشتم ز مسیری که بهر سنگ زدن میگرفتند استخاره، برگشتم هـمرهـم بـود زیـور آلاتـم ولی بیگـوشواره برگشتم آه از خیمهای که غارت شد با دو چـشم ستاره برگشتم از کـنـار تـن لـگـد مـال و بـدن پـاره پـاره بـرگـشـتم با تنی که میان آتش سوخت از دل هـر نظاره برگشتم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حرف دل باز ز اشک قـلمم جاری شد ساقی آمد ز ره و موسم میخواری شد چشم چرخاند و نگاهش همه دلها را کُشت غمزۀ تیر دو چشـمش به دلم کاری شد شد ز عطر سر زلفش همۀ عالم مست گویی عـالـم همه جا دکّه عـطاری شد آمدی و دل زهـرا شده است شاد ز تو آمـدی خـانـه حــیــدر شـده آبـاد ز تـو آنقدر خوش سخن و خوش نفس وخوش سیری که زبـان زد شـدهای بین نـژاد بشری هیچ کس از سر کوی تو نرفـته نومید خصم هم بر کرمت هیچ ندارد تـردید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
نــیــمــۀ مــاه خــدا مــاه تــمـامـم آمـد نـام او مثـل عـسـل بود، به کـامـم آمـد گل بریزید به روی سر زهـرای بتول اولین گل پسر حضرت زهراست حسن هـمـۀ دار و نـدار دل دنـیـاست حـسن عشق او بر سر ما خیرالعمل میریزد او کریم است و همه دست گدایی داریم با حسن در سرمان حال و هوایی داریم شغل ما را همه جا سینه زنی میدانند مَـلَکِ عـرش برای قـدمـش جـان داده حـسن امـروز به ما پـرتـو ایـمان داده مـیشنـاسـنـد مرا نـوکـر نـامـیِ حـسن کاش این شهـر مرا با حـسـنم بگـذارد کـاش آقـا قــدمـی روی تـنــم بـگـذارد ما فـقـیـریم، فـقـیـریم، فـقـیـریم، فـقـیر در جمل ضربه شصتش همه را حیران کرد شتـر فـتـنه گر طایـفـه را ویـران کرد زنَک از ناقه فتاد و همه جا رسوا شد از همان روز دگر بغض حسن در دل داشت حمله میکرد ولی سُم به میان گِل داشت هجمهها بود که میبُرد به تابوت حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـادر پـدرم بـاد فـدای تـو حـسن جان هـستـنـد غـبار کـف پای تو حسن جان من رو نزدم بر احـدی غیر شما چون دیدم همه هستـنـد گـدای تو حسن جان شد عاقبش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو حسن جان خلـقـی نـبود روی زمین تا که بگـوید بر او نرسیده ست عطای تو حسن جان آنـقـدر گره بـاز نـمـودی که رسـولان بستـنـد دخـیـلی به عبای تو حسن جان هستـند تـمامیِ خـلایـق به صف حشر محـتاج عنایات و دعای تو حسن جان شـرمـنـدۀ زهــرای بـتـولـیـم چـرا کـه کم گـریه نـمودیـم برای تو حسن جان ما عبد تو هستیم حسن جان نظری کن من قـطرۀ ناچـیزم و تو حضرت دریا خوشحالم از اینکه شده ام غرق تو مولا یک شهـر نشـسـتـند سـر راه شـما که تـا خـوب تـمـاشـا بـنـمـایـنـد شــمـا را باید که هـمه محـو تـمـاشای تو باشـند سیمای شما بسکه کشیده ست به مـولا مـا را چه خـیالیست ز فردای قـیامت وقـتی که به شـیـعـه شـفـیـع اید شـمـاها ای وارث حـلـم و کـرم حضرت احمد از نـور شـمـا خـلـق شده جـنّـت اعـلا در شأن و مـقام تو هـمین قـدر بگـویم الـگـوی ابـوفــاضـلـی و اکـبــر لـیــلا زد دست توسل به شما حضرت عیسیِ اینگونه اگر شُهره شد و گشت مسیحا جز کرب و بلا از تو دگر هیچ نخواهم پـس اذن حـرم را بـه گـدایـت بـده آقـا مـا تـا ابــد الــدّهــر گــدای درتـانـیــم بر مـاه بنی هـاشـمـیـان نیز تو مـاهـی شاهان جهان جمله گـدایند و تو شاهی قــربـان تـو گـردم پـسـر ارشـد مــولا داری چه مقامی چه جلالی و چه جاهی از روز ازل تا به قـیـامت همگـان را تـا نــزد خـداونــد شـمـا هـادیِ راهـی ای شیر جمل، باب کرم، حضرت ارباب از کـوچه ما هـم بـگـذر گـاه به گـاهی حرف همه عشّاق تو این است حسن جان اربـاب فــدای تــو بـگــردیــم الــهــی کار مـه و خـورشـیـد کـنـد ذرّۀ ناچیز بـر او ز کـرم گـر بنـمـائـیـد نـگـاهـی شـرمـنـدۀ روی تـوأم ای مـاه دو عـالم بر شـانـۀ من هـست اگر بـار گـنـاهـی بـار گـنـهـم گـرچه زیـاد است ولیـکن در پیش تو ای کوه کرم نیست چو کاهی میسوزم از این غـم به خداوند که آقا زوّار تو هـسـتـنـد فـقـط کـفـتر چـاهی ای کـاش بـنـایـی ز بـرای تو بـسـازیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
من اشك را بهتر ز باران دوست دارم اين چشمها را خيس و گريان دوست دارم اين دورى و اين دوستى، عاشق ترم كرد پس بيشتر از مصر، كنعان دوست دارم ریزه خورم رزق من از دستاسِ زهراست از مرغِ بريان بيشتر، نان دوست دارم شــرط قـبــول تــوبـههـا آمـد بـه دنـيـا العفو را هم با حسن جان دوست دارم عكس مزارت را پُر از خورشيد كردم بس كه بقيعت را چراغان دوست دارم از لطف تو من با حـسيـنم، كـربـلا را با قـبرِ خـاكـىِ تو يكـسان دوست دارم بـــا بــه درك افــتــادن آلِ ســعـــودى يـثـرب حـسن آبـاد میگـردد به زودى يك مُشت سـائـل گـرم رازند و نيـازند مـيخـانـهها تا صبح امشب بازِ بـازنـد فـرقـى نـدارد كـه گـدا يـا شـاه بـاشـى بر سفره او شاه و رعيت هم طـرازند كافـيـست يك لحـظه بيـايد بـينِ كـوچه بـايـد زيـارت گاه در كـوچـه بسـازنـد آنها كه اينجا پيـشِ رويش سر بـزيرند روز قـيـامت كه میآيـنـد سر فـرازنـد عرض ادب بر او كه رزق هر كسى نيست آن عدّهاى كه مـادرش گـفـته مجـازنـد سائل بر این عهد است یا امشب بميرد يا كه امـام مـجـتـبـى دسـتـش بـگـيـرد اين كيست كه خاكِ قدومش نور دارد؟ اين چيست كه جِبريل را مأمور دارد؟ بـايـد بــپـوشـانـنـد مـهـتـابِ رُخَـش را از آن زنـى كه چـشـمهـاى شـور دارد موسى به قـلبِ كوه رفـته هر شب امّا او زيـر اين سـجـاده كـوهِ طــور دارد گرچه سليمان است و تاج و تخت دارد اُنـس عـجـيـبـى بـا ســپــاهِ مــور دارد بايد جـمل را هم ببـيـنى مثل صلحـش شير جمل چون شاه خـيـبر زور دارد در صلح او عبّاس و اكبر رشد كردند كرب و بلا اينگونه جـنـس جور دارد از ضربۀ قاسم كه تند و آتـشـين است معلوم شد دست حسن در آستـين است با تو مـسيـرم تا به آخـر هست روشن مِهرِ تو را داریم و محشر هست روشن پــرونــدهاى تـاريــك آوردم كـه ديــدم در دست تو چندين برابر هست روشن در پـاسـخ آن نـاســزا گـفـتـى بـفـرمـا زيرِ اُجـاقِ خـانـه يكـسر هست روشن كورىّ چشمى كه به جدّت گـفت ابـتر تو هستى و چشم پـيـمبر هست روشن آن شيـخ منـبـر رفـتـه را پائـين بيـاور با حرف تو تكـليف منبر هست روشن تـقـديـر تو اين است بـاشـى و بـبـيـنـى آتـش بـروى مـادر و در هست روشن بـــا بــه درك افــتــادن آلِ ســعـــودى يـثـرب حـسن آبـاد میگـردد به زودى
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر ماه شب نیـمـۀ این مـیکـده سـوگـند مثل تو نـدیده است کسی کودک دلبـند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو ای دست گل فـاطـمه پـیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گـشـتـیم و ندیـدیم کسی را به تو مانند هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند از کـوفه بگـو تا به بخـارا و سمـرقـند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانهات افکند در بـند تـوأم، عـبد تـوأم، نام تو بُـردم کوه گـنـهـم را به تو بخـشـیـد خـداونـد حکـاک ازل شـیـر اُحـد، نام حـسن را با خط خوشـش سر در تالار دلـم کـند تو زندگیات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مُـردند هـزاران تمـثال گر و شاعـر و نقـاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افـتاد خدا گفت جبـریلِ امین دود کـنـد بهـر تو اسپـنـد جنگـیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند »یا فـاطمه» را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتـند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنـبه، وسط کوچه و مادر گریان شدهایم از غم این واقعه هرچند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـاز هـم اهل ولا بـادۀ مـسـتـانـه زدنـد لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آســمـان بــار دگــر نـیّــر بــدر آورده لـیـلـۀ قـدر عــلـی ســورۀ قــدر آورده ای که از جانب معشوق نظر میطلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قـدر که این تـازه براتـم دادند با «حسن» گـفـتـنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مـادرش هم لـقب مادر سـادات گرفت پسر فـاطمه و باب نـجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نـوۀ ارشد پـیـغـمـبـر طاها حسن است پـسر شیرخدا، زادۀ زهـرا حسن است نسب اندر نسبش وصل به نور ثـقـلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خـداوند به زیر پَر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او بـرای کــرم عـبـدالَله و قـاسـم دارد ابر جود است و سرِ شیعۀ خود میبارد او که از لـقـمـۀ خود بر فـقـرا بخشیده بارها ثـروت خود را به گـدا بخـشـیده ناسزا گـفت به او خصم خـدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا میبخشد شیعیان را، به حسن، روز جزا میبخشد مـا گـدائـیـم، دخـیــلان درِ خـانـۀ شـاه صاحب خانه حسن، یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُـسن جـمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطانها لَـعَـنَ الـلـهُ عــلــی آل أبـیسـفـیــانهـا اسم مـولام همانند عـسل شیـرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوریاش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خـدا «یاهو» زد فتـنه تسلیم شد و روبرویاش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویـسید حسن مکـتب و آیین من است حسنی مذهبم و حُبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سـردار چـو عـبـاس دلاور دارد یک حسین بن عـلی، مـاه بـرادر دارد غـربت او، به خـدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچهای ... نقشۀ صیاد... کبوتر افتاد مـادری بود حسن، دیـد که مـادر افتاد آه... ای مرد ستمگر برو از کوچۀ ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچۀ ما
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
آئـیــنـۀ تــمـام وُجـوهـات حــیـدریسـت صلحی که کرده است خودش فتح خیبریست کاری به جز کـرم نشود دیـده از کـریـم او وارث عـلـیست، مَرامش قلندریست اسـتــاد صـبــر زیـنـب و آزادگـیِ شــاه اَبروی خود تکان بدهد شرح محشریست تـشخـیص صلح و حکمِ قـیام است با امام هرکس نشد مطیعِ ولی خصمِ داوریست یا اَیـُّهـا العـزیـز … وَ یا اَیـُّهـا الـکـریـم اوج کـرامـتی که کنی حکـم نوکریست چه ایـسـتاده و چه نـشـسته قـیامت است بیشک ُّو شبهـه معـنی تـامِ دلاوریست نام حـسـن که میشـنوم روضهها هـمان روزِدوشنبه؛ کوچۀ باریک و مادریست که تکـیـه داده است به این شـانهها ولی چـشم انـتظار آمـدن یا بن العـسکریست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن مـادر افکـند مرا در یَـم احـسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بیسر و سامان حسن بر جـبـیـنـم بنـویـسیـد مـسلـمان حـسن دل خود را سر هـر بام، هـوایی نکـنم طلب عشق ز هر بیسر و پایی نکـنم رو به هر قبله و هر قـبله نـمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی، چه مرامی دارد چـقـدر لـطف به بـیـمـار جـذامی دارد خـنده در پـاسخ آن سائـل شـامی دارد وه که ارباب دو عـالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل کیست؟ حسن آنکه بخشندگیاش گشته مثل کیست؟ حسن معنی حیِّ علی خیرالعمل کیست؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مـظلـومیت از غـربت بـابا دارد قد خـم، سیـنۀ خـون، دیـدۀ دریـا دارد جگری سوخـته از زخـم زبانها دارد گر بگـوئـیم غـریب الـغـربا، جـا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم بس که پیچیده به خود، موی سرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همۀ خاطرهها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از موی پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست، حسن، در، کوچه باز هـم خـاطرۀ گریه و مـادر، کـوچه قـاتل جان حـسن میشـود آخـر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن چـشم نامـرد به نامـوس عـلی تا افـتاد وای بر من، زد و بر صورت گل، جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بـشود، بـاز هـم امّا افتاد شـعـلـۀ آه کـشد سـیـنـۀ سـوزان حـسن
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
پخش سبک (به سبک رب صل علی محمد) سفرۀ نعمت فکنده، خالق نعمت در این ماه نیمۀ ماه خدا شد، هدیه بر اهل زمین ماه عـلی و فـاطمه رسول مـؤتـمن شده افطارشان ز بوسه بر حسن رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن **************************** وقت جنگیدن به میدان، چون خلیل بت شکن شد بعد از این شور ملائک، لا فتی الا حسن شد به رزمش وارث علی مرتضاست جمل، شد خیبر و حسن خیبر گشاست رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن **************************** شمع بزم آفرینش که جهان پروانۀ اوست کعبۀ حاجات مردم تا قیامت خانۀ اوست شود اینجا اسیـر ز بند غم رها به تن پوشد فـقـیر لباس اغـنـیا رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای روزهداران رحمت یزدان عمیم است ماه ضیافت سفرهاش دست کریم است از بخـشش او، میبارد اعجاز از خـنـدۀ او، گـل میشـود باز بوی گل سرخ، عطر چمن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد ******************* روح الامین میآیـد از سوی سـماوات نــازل شـده نـام حــسـن مـانـنـد آیــات شمس و قمر شد، زائر به رویش زهـرا کـشیده، شانه به مـویش از شهد نامش، شیرین دهن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد ******************* میریزد از لبهای او انـوار تـوحـیـد پیـغـمـبـر ما لـعـل این دُردانـه بـوسـید گـهـوارۀ او ، شد کـعـبـۀ جـان یوسف رسیده، در شهر کنعان جنّت به خاک، او بوسه زن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
نـیـمـۀ مـاه خـدا و، آمده ماه پـیـغـمـبر جلوه شده ماهِ روی، یوسفِ زهرا و حیدر جانم یا حـسن بر لبِ همه جانم یا حسن شور و زمزمه جانم یا حسن یابن فـاطمه جانم یا حسن یابن فـاطمه ****************** بگو به شادی تهنیت، به عشق زهرا و حیدر مبارکِ آی عـاشقا، ولادتِ سبـط اکـبر جانم یا حسن نور این دِلا جانم یا حـسن ذکر عاشـقا جانم یا حسن حرف نوکرا جانم یا حسن یابن فـاطمه ****************** وعدۀ عشاقُ الحسن، شهر مدینه خیلی زود با پرچـمِ یا عـلی و، نابودیِ آلِ سعـود من به عـشـق تو مـبـتلایم بـا اَلــطـافــتــان آشـنــایـم بـا دل راهــیِ کــربــلایـم جانم یا حسن یابن فـاطمه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای جانِ جانِ جانِ جان، کز جانِ جانان جان تری وی نیکِ نیکِ نیک ها، کز نیک ها نیکوتری کارت دمادم دلبری، از دلبران دل میبری جان میدهی دل میبری، از دلبران با دلبری مجنون همه لیلا تویی، نور دل طاها تویی مولا تویی والا تویی، هم رهگشا هم رهبری چون جلوۀ طاهاییات، چون صورت زهراییات هـمپـایۀ آقاییات، گردون نبـیـند دیگری آبی، زلالی، بادهای، چون متن قرآن سادهای آزادی و آزادهای، از جمع خوبان برتری تو روشنای خانهای، بر شمع دین پروانهای جانی و هم جانانهای، جان بخشی و جان پروری ای نخل طوبی را ثمر، وی بحر جانها را گهر شمس هُدایی یا قمر، اعجاز و لطف داوری ای جلوۀ حق در زمین، ای ماه خورشید آفرین ای مِهر تو حبل المتین، هستی به مهرت مشتری عطر تنت پیغـمبری، آرام جان حیـدری هم زمزمی هم کوثری، هم نور چشم کوثری ای معنیِ جود و کرم، ای خاندانت محترم ای با ملائک هم قدم، هم سروی و هم سروری نامت کریم ابن الکرم، خاک مسیرت محترم بیتیغ و تیر و بیحرم، کارت ز دل غارتگری ماوای تو در آسمان، مِهرت به دلها جاودان در کار جمله عاشقان، شافع به روز محشری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام مجتبی علیهالسلام
صحن دل دیوانهام از شور تو غوغاست دیوانگیام در دل و در چهره هویداست من مستم و مستی من از عطر لطیفت این مستی و مِیخوارگی از لطف تو آقاست پـشت در میـخـانه الی صبح، مـقـیـمـم نه مست شـرابـم که دلـم بستۀ سقاست در هر نـفـسم شعـلهای از شـوق برآید چشمان من از جلوۀ رخسار تو دریاست مـداح شدم وصف تو ریـزد ز کـلامـم مـداح که نه! بر در تو عـبـد و غـلامم در کوچه نشستی همۀ رهگذران مست از عشق تو باشد دل هر پیر و جوان مست ای سـبــزتـرین آیــۀ نـورانـی کـوثــر با سبزی تو جان منِ مثل خزان مست ای چشمۀ جود و کرم و بخشش و احسان از شوق تو باشد همه آفاق جهان مست من زخمی ابروی توأم زخـمی عـشقم با زخم خودم خُرّم و مجنون و چنان مست کز مستی خود میکشم از حنجره فریاد هـسـتـم ز اهـالـی بـهـشتِ حـسـن آبـاد ما را ز ازل زخـمی ابـروت نوشـتـند هم معـتکـف پیچ و خـم موت نوشـتـند ما را که خـماریـم گـرفـتار تو کـردند ســودا زدۀ حـلـقـۀ گـیـسـوت نوشـتـنـد ای جـوهـرۀ عـشق، دل وحـشی ما را آرامِ تـو و رام هـوَ الـهـوت نــوشـتـنـد طـوفـان زده بودیم و به دنـبال پـناهی در بحر غـم تو همه را حوت نوشتـند من مؤمن چشمان توأم ای گـل زهـرا من سـائل دسـتان تـوأم ای گـل زهـرا هرچند که بیارزشم و خوارم و پستم دیـوانهام و دل به گـل روی تو بـسـتم در سِحر نگاه تو شدم مات که امروز مـداح شـدم شـاعـر دربـار تـو هـسـتم با نـام تو هـر غـصـه که آمـد بـزُدودم با عـشـق تو هر بنـد ز پـایم بگـسـستم آوارۀ شـهـرم هـمـه جـا در پـی بـویت از عطر دل آرای تو مدهـوش و مستم مـن در به درم، در به در نـام تـو آقـا ای سبز قـبای عـلـوی! حضرت دریا! ای صد چو سلیمان به گدایی تو خرسند ای حـاتم طایی شده در پیـش تو دربند ای مـوج خـروشندۀ کـوثـر ثمر عشق دارم به سر از نام دل آویـز تو سربـند امشب به حـریـم حَرمت معـتکـفـم من بـیـنـم به لب لـعـل گـهـربار تو لبخـنـد جـای پــدرم سـبـز کـه داده دل من را از کـودکیام با غم و با مهر تو پیـوند من نان و نمک خوردۀ احسان تو هستم از روز ازل دست به دامـان تو هـستم آقـا کـرمی کـن که فـقـط رام تو بـاشم دانـه بـده تـا بـنـدی و در دام تو بـاشم هر جمله که گویم همه اوصاف تو گویم ســـودا زدۀ دائــم ایــهــام تــو بــاشــم از خُــرده غـذاهـای تـهِ سـفـرهات آقـا رزقـم بـده تـا بـسـتـۀ اکـرام تـو بـاشـم آقا به تو و بر نمک عـشق تو سوگـند اذنـم بــده تـا در بـه در نــام تـو بـاشم دل را به نگاهی چو عـقـیـق یمنی کن با جادوی چشمت دل من را حسنی کن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گـرفـته دست مـرا بـارها مـرام حـسن رسیده است به من لطف مستدام حسن هـزار بـار بـمیـرم دوبـاره زنـده شوم مرا ز کوی کریـمان جـدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز خـدا مـرا بـه هـوای دگـر رهـا نـکـند شـمـایـلی ز بـهـشت آمد و هـویـدا شد به نـور چـهـرۀ او مـمکـنات زیـبا شد به آفـتاب جـمـالش، به کـعـبـۀ خـالـش هماره روح دعا، کعـبـۀ عبادات است شفیع روز جزا، قبله گاه حاجات است کــریـم چــارم دنــیـای پـنـج تـن آمــد سـر ارادتــم از افــتــخـار خــم گـردد گـدا به حـرمت اربـاب محـتـرم گـردد مـدیـنـة الحـسـنی در بـقـیـع میسـازیم رواست محتشمی وصف مجـتـبا بکند و دست فرشچـیان طرح نو به پا بکند در ورودی باب الکـریم در زدنیست چـراغ صحن، برایش ز ماه میسازیم دخـیـل پـنجـرههـایش، نگـاه میسازیم بـزرگ کـرده برای کـریـم، نـسـلی را قرار و وعـدۀ ما صحن مجـتـبی باشد شب زیـارتیاش هـم دوشنـبـهها بـاشد شبـیـه هر شب جمعه، شبیه کربوبلا
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای وجـودت هـمه ایـمـانِ خـدا ای بدهکـار دو چـشـمت دریـا خندههایت همهاش نزد رسول اشکهایت همه در شب به خـفا
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
زنی که خواست مردش رَحمةُ للعالمین باشد سزاوارست در القابَـش أمُّ المؤمنین باشد مُحمّد در حرا مبعوث شد امّا قرار این بود از اوّل خانۀ پُر برکت او مَهدِ دین باشد خدیجه ذکرِ لبهای محمّد بود و این یعنی چِقدر این اِسمِ زیبا میتواند دلنشین باشد لغت نامه نوشته معنیاش را ”اَبرِباران زا” که نام نامیاش بابَرکت و رحمت قرین باشد اَمانت بود نـور فاطمه در باطنش، آری ”اَمینه” میتواند مادر”بنتُ الأمین” باشد ازاین مادر که کوثر پرورانده دامن پاکش تَوقّع میرود تا حشر عصمت آفرین باشد قسم بر تار و پود چادر زهرای مظلومه نخی از ریشههای چادرش حَبلُ المتین باشد شهادت میدهد حکّاک،زهرا دوست میدارد عقیقی را که نام مادرش، نقشِ نگین باشد تنم جای کفن در حُلّهای از نور میخوابد اگر مُهر غلامیاش مرا نقش جبین باشد برای مریم عذرا چه فخری برتر از اینکه به رضوان با خدیجه همکلام وهمنشین باشد اگرچه سالها پیش از غدیر از این جهان رفته شهادت داده که حـیدر امیرالؤمنین باشد خدیجه رفته، چون مادر ندارد تاب این راکه ببیند در جوانی دخترش نقش زمین باشد خدایا چادری که یادگار مادر زهـراست نباید زیر دست و پای نامردی لعین باشد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها در وفات مادر
مادر مرو که فاطمهات زار و مضطر است هجـر تو قـاتل من غـمدیده دختر است غصه مخور به حال پدر چونکه بعد تو زهرای کوچک توبرایش چو مادر است در سرزمین شعب ابی طالب از محن اکنون ز اوج داغ و عزای تو محشر است گـویـا که سـال حـزن بـرای پـدر بُـوَد این سال غم که با غم دنیا برابر است بار سفـر تو بستی و رفـتـی ولی بدان کـوتـاه عـمـر دخـتر مثل کـوثـر است وای از دمی که فاطمهات را تو از بهشت بینی میان شعله و در پشت یک در است جـرم تو هـست یـاری پـیـغـمـبـر خـدا جرم من حزین بخدا عشق حیدر است آنکه فکـنـده لـرزه به جـانم نـظاره بر چندین کفن بود که به دست پیمبر است بعد از شمارش کفن این روضهام شده یک کودک بدون کـفن داغ مادر است
: امتیاز
|